دخترمون به دنیا اومد ، یک ماه و چند روز ی میشه....
خیلی وقته اینجا نیومدم،تعجب کردم هنوز سر جاش هست.....خیلی اتفاقا افتاده...باید دوباره بنویسم....
فقط هر دوتاتون بدونین،هم پسرم و هم دخترم،عاشقتون هستم،زیباترین های دنیای من هستین،خیلی سخت میگذره،بی خوابی داره دیوونه م میکنه،ولی من عاشقتونم،نفسم به شما بنده......شاید یه روز این نوشته ها رو بخونین.....
روزانه...برچسب : نویسنده : r00zaneho بازدید : 14
برچسب : نویسنده : r00zaneho بازدید : 17
برچسب : نویسنده : r00zaneho بازدید : 67
خلاصه اومد،پسرم رو میگم،خلاصه یه بارداری موفق داشتم،اونم به لطف تشخیص خوب دکترم....
سه ماهش تموم شده ،خیلی نازه،و خیلی دوستش داریم....
ولی خیلی خسته م،خوابم خیلی کم شده،از دیشب انگشت شصتم قفل کرده از بس بغلش میکنم،مادرم بغلیش کرده دیگه.....
کمرم که دیگه نگو،وحشتناک درد میکنه....
ولی از بس شیرینه،وقتی گریه میکنه ....نمیشه بغل نکرد.......
بعدا بیشتر مینویسم،فکر میکردم وبلاگ رو از دست دادم.....
روزانه...
برچسب : نویسنده : r00zaneho بازدید : 56
برچسب : نویسنده : r00zaneho بازدید : 63
برچسب : نویسنده : r00zaneho بازدید : 72
......................بعضیا با اینکه زنده ن و زندگی میکنن
اما از درون مرده ان
مثل من ..........................................
روزانه...برچسب : نویسنده : r00zaneho بازدید : 73
برچسب : نویسنده : r00zaneho بازدید : 78
برچسب : نویسنده : r00zaneho بازدید : 63
هفته قبل فریز کردم ، هر چقدر دارو داد زخم خوب نشد و گفت باید فریز کنی ....بعدش خوب بودم و خونریزی هم بند اومده بود ولی دیشب یهو خونریزی کرد و صبح هم بند اومد .......ترسیدم .....موقع پریود نیست ......نمیدونم چی شده .....البته دوباره یک هفته ست که متفورمین رو شروع کردم ...فکرم رو مشغول کرده .....
خیلی داره زود میگذره .....سالها رو میگم .......فردا روز عید قربان و تعطیله ......چرخه تکرار .....شهر پر از مسافر و ترافیک......
تبلت باتری نداره .....بعداً میام......
روزانه...برچسب : نویسنده : r00zaneho بازدید : 67