روزانه

ساخت وبلاگ

دخترمون به دنیا اومد ، یک ماه و چند روز ی میشه....

خیلی وقته اینجا نیومدم،تعجب کردم هنوز سر جاش هست.....خیلی اتفاقا افتاده...باید دوباره بنویسم....

فقط هر دوتاتون بدونین،هم پسرم و هم دخترم،عاشقتون هستم،زیباترین های دنیای من هستین،خیلی سخت میگذره،بی خوابی داره دیوونه م میکنه،ولی من عاشقتونم،نفسم به شما بنده......شاید یه روز این نوشته ها رو بخونین.....

روزانه...
ما را در سایت روزانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : r00zaneho بازدید : 14 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 6:05

خب دختری جان رو خوابوندم،تا بیدار نشده یک کم دیگه بنویسم....تو عصر کرونا به سر میبریم،درست روزی که جشن دندونی پسری جان بود،زنداداشم گفت کرونا اومده ایران ولی هنوز اعلام نکردن،کلی تعجب کردم،باور نمیکردم،فکر میکردم قراره فقط تو چین باشه.....ولی امروز کل دنیا باهاش درگیره.....اینجا هم که واکسن نیست...من همون موقع کرونا گرفتم،ولی هیچکس باور نمیکرد،حس بویایی نداشتم،تب،درد عضلانی.... ماسک میزدم پسری رو شیر میدادم....بدون دکتر رفتن خوب شدم.....بعدا داستان کرونا گرفتن شوهرم رو هم مینویسم...خیلی اتفاقها افتاده،داستان حاملگی دوم رو هم باید بنویسم.....***پسری رو فرستادم خونه مادرم،شوهرم رفته اداره شبکاره،ولی احتمالا تاساعت ۱ میادقبلش باید بره دنبال پسری جان،من و دختری خونه هستیم،از زمان کرونا دیگه بیرون نمیریم ،قرنطینه........کی فکرش رو میکرد یه روزی همه ماسک بزنن.... روزانه...ادامه مطلب
ما را در سایت روزانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : r00zaneho بازدید : 17 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 6:05

واسه انگشتم رفتم پیش اورتوپد،با سرنگ تزریق کرد و راه عصب رو هم یک کم گشادتر کرد،آخه انگشتم قفل میشد و باز نمی شد،بعد پسری رو ختنه کردیم جقدر بلا واسه اون سرمون اومد، ۵صبح بخیه پاره شد و خونریزی،بردیم روزانه...ادامه مطلب
ما را در سایت روزانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : r00zaneho بازدید : 67 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 9:26

خلاصه اومد،پسرم رو میگم،خلاصه یه بارداری موفق داشتم،اونم به لطف تشخیص خوب دکترم....

سه ماهش تموم شده ،خیلی نازه،و خیلی دوستش داریم....

ولی خیلی خسته م،خوابم خیلی کم شده،از دیشب انگشت شصتم قفل کرده از بس بغلش میکنم،مادرم بغلیش کرده دیگه.....

کمرم که دیگه نگو،وحشتناک درد میکنه....

ولی از بس شیرینه،وقتی گریه میکنه ....نمیشه بغل نکرد.......

بعدا بیشتر مینویسم،فکر میکردم وبلاگ رو از دست دادم.....

 

روزانه...
ما را در سایت روزانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : r00zaneho بازدید : 56 تاريخ : شنبه 25 آبان 1398 ساعت: 13:41

فعلا بدبیاری آوردیم،من که دستم داغون شده مامان بهم ازون دستکشها داده که فقط انگشت شصت ازش بیرون میاد ،شوهر که رفت دندونش رو کشید،همون دندون که قبلا عصب کشی کرده بود ولی مدام عفونت میکرد....،مامان هم ب روزانه...ادامه مطلب
ما را در سایت روزانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : r00zaneho بازدید : 63 تاريخ : شنبه 25 آبان 1398 ساعت: 13:41

خب برای بار چهارم حامله شدم٬این دفعه هم آسپرین هم انوکساپارین مصرف میکنم ، اوایل یکم خونریزی داشتم ولی بعدش خوب شدم، ولی به خاطر سنم مجبور شدم آزمایش دی ان ای بدم,هزینه ش دو میلیون و نیم شد !!!!! حدود روزانه...ادامه مطلب
ما را در سایت روزانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : r00zaneho بازدید : 72 تاريخ : دوشنبه 29 بهمن 1397 ساعت: 17:14

......................بعضیا با اینکه زنده ن و زندگی میکنن

                                                                                 اما از درون مرده ان 

                      مثل من ..........................................

روزانه...
ما را در سایت روزانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : r00zaneho بازدید : 73 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 18:06

می‌دونی دیشب از کجا حالم بد شد؟ از همونجا که پریدی و دختر برادرت رو بغل کردی .....آوردیش و به زور میخواستی بذاریش تو بغل من .....و من نخواستم بغلش کنم ...... آره از همونجا حالم بد شد ، با اینکه قبلا ه روزانه...ادامه مطلب
ما را در سایت روزانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : r00zaneho بازدید : 78 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 18:06

امروز شنبه بود ، حالش خوب نیست ، قرص خارجی دیگر نمیاد و معادل ایرانیش رو میخوره.....رفتم شنبه بازار ، دو کیلو سبزی پلویی گرفتم ، یکم اسفناج هم گرفتم و ماست اسفناج درست کردم .....سبزی رو پاک کردم و شست روزانه...ادامه مطلب
ما را در سایت روزانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : r00zaneho بازدید : 63 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 18:06

آخرین روز مرداد ۹۷

هفته قبل فریز کردم ، هر چقدر دارو داد زخم خوب نشد و گفت باید فریز کنی ....بعدش خوب بودم و خونریزی هم بند اومده بود ولی دیشب یهو خونریزی کرد و صبح هم بند اومد .......ترسیدم .....موقع پریود نیست ......نمیدونم چی شده .....البته دوباره یک هفته ست که متفورمین رو شروع کردم ...فکرم رو مشغول کرده .....

خیلی داره زود میگذره .....سالها رو میگم .......فردا روز عید قربان و تعطیله ......چرخه تکرار .....شهر پر از مسافر و ترافیک......

تبلت باتری نداره .....بعداً میام......

روزانه...
ما را در سایت روزانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : r00zaneho بازدید : 67 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 18:06